این کتاب نگاهیست گذرا به آیین کشور داری در ایران کهن؛ و کاوشیست درباره انگیزه های رویکرد و یا رویگردانی از پادشاهی. همچنین آسیب شناسی رهبری، و رهیافتی برای مدیریت در گستره ای به نام کشور، به شمار می رود. ((پادشاهی)) که برداشت هایی چون حکومت استبدادی و سلطنت مطلقه از آن شده، از دو واژه درست گردیده است:
1) پاد : پای دارنده، پاس بخش، نگاهبان...
2) شاهی : فرمانروایی، رهبری، دولت...
بنابراین معنای پادشاه می شود: کشوردار، نگاهبان میهن. جامعه شناسان بر این باورند که هر نظام پادشاهی لزوما استبدادی نبوده است (بسنجید پادشاهی کشورهای دموکراتیک اروپایی مانند: دانمارک و هلند و سوئد و... را با بسیاری از جمهوریهای استبدادی در روزگاران کنونی!)...
در یک کلام، در دنیای دیرین، پادشاه می بایست نمودار و مظهر انسان کامل باشد و آنچه شاه ایرانی را متمایز می کرد و دشوار ترین وظایف را بر دوش او می نهاد این بود که باید هم از نظر فردی، هم از نظر اجتماعی، هم از نظر دینی و هم از نظر سیاست و کشور داری در اندازه هایی درخور و مورد پذیرش باشد. مدارک تاریخی و استوره ای گواهند که فلسفه پادشاهی در ایران کهن، برپایه خودکامگی و خیره سری نبوده؛ هرچند که پاره ای شاهان چنین بوده باشند. پس از هزار سال هنوز مانند پهلوان دهقان نژاد، این پرسش رویمان است که کیان جهان و فرخ مهان:
گه گیتی ز آغاز چون داشتند
که ایدون به ما خوار بگذاشتند
چگونه سر آمد به نیک اختری
به ایشان همان روز گند آوری
این پرسش را نه تنها فردوسی، بلکه خیام و خاقانی و حافظ و دیگر دوستداران فرهنگ ایران، از خود پرسیده اند. حجاب سازان حافظ پژوه نمی گویند که چرا حافظ به جای یاد کرد از تازیان وخلفای راشدین و امثالهم، در غم و حسرت دوران جم و کاووس و خسروان دیگر است؟
تازیان را غم و احوال گرانباران نیست
پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم
ساقی بیار باده و با مدعی بگو
انکار ما مکن که چنین جام، جم نداشت
حال خونین دلان، که گوید باز
وز فلک، خون جم که جوید باز
کی بود در زمانه وفا، جام می بیار
تا من حکایت جم و کاووس کی کنم
گفتم ای مسندجم، جام جهانبینت کو
گفت: افسوس که آن دولت بیدار بخفت
برای بازیابی دولت بیداری که حافظ افسوس آن را دارد، باید فرهنگ ایران زمین را از فراموشی به در آوریم. در لابلای آثار ادبی و آیینی، آنچه را غیر ندانست، دریابیم و به کار بندیم. فرهنگ مادی را شاید بتوان به موزه سپرد، اما فرهنگ معنوی را نمی توان!
چه نمونه ای روشنتر از این، که جهان اول با چنگ و دندان از میراث خود نگهبانی می کند و درس می گیرد و ما...
در پایان یک بار دیگر یادآور می شود که هدف از نگارش این کتاب ایجاد موازانه و تعادلی است در برابر بررسی هایی که دچار مطلق نگری بوده اند و زمینه های اعم از جامعه شناسی جغرافیای تاریخی و مسائل اجتناب پذیر را آنسان که باید و شاید، نکاویده اند. همچنین آسیب شناسی گونه های حکومت و کشورداری، به شیوه ای واقع بینانه و بی طرفانه در دستور کار بوده است. آشکار است که کل این پژوهش، دیباچه ای است کوچک بر کتاب های بزرگ و ارزنده ای که در آینده به دست پژوهندگان ایران دوست، نوشته خواهد شد.
ایدون باد.
پادشاهی در استوره و تاریخ ایران
به خامه : استاد امید عطایی فرد
شاهنامه پژوه، پژوهشگر برجسته تاریخ و فرهنگ ایران :
1) پاد : پای دارنده، پاس بخش، نگاهبان...
2) شاهی : فرمانروایی، رهبری، دولت...
بنابراین معنای پادشاه می شود: کشوردار، نگاهبان میهن. جامعه شناسان بر این باورند که هر نظام پادشاهی لزوما استبدادی نبوده است (بسنجید پادشاهی کشورهای دموکراتیک اروپایی مانند: دانمارک و هلند و سوئد و... را با بسیاری از جمهوریهای استبدادی در روزگاران کنونی!)...
در یک کلام، در دنیای دیرین، پادشاه می بایست نمودار و مظهر انسان کامل باشد و آنچه شاه ایرانی را متمایز می کرد و دشوار ترین وظایف را بر دوش او می نهاد این بود که باید هم از نظر فردی، هم از نظر اجتماعی، هم از نظر دینی و هم از نظر سیاست و کشور داری در اندازه هایی درخور و مورد پذیرش باشد. مدارک تاریخی و استوره ای گواهند که فلسفه پادشاهی در ایران کهن، برپایه خودکامگی و خیره سری نبوده؛ هرچند که پاره ای شاهان چنین بوده باشند. پس از هزار سال هنوز مانند پهلوان دهقان نژاد، این پرسش رویمان است که کیان جهان و فرخ مهان:
گه گیتی ز آغاز چون داشتند
که ایدون به ما خوار بگذاشتند
چگونه سر آمد به نیک اختری
به ایشان همان روز گند آوری
این پرسش را نه تنها فردوسی، بلکه خیام و خاقانی و حافظ و دیگر دوستداران فرهنگ ایران، از خود پرسیده اند. حجاب سازان حافظ پژوه نمی گویند که چرا حافظ به جای یاد کرد از تازیان وخلفای راشدین و امثالهم، در غم و حسرت دوران جم و کاووس و خسروان دیگر است؟
تازیان را غم و احوال گرانباران نیست
پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم
ساقی بیار باده و با مدعی بگو
انکار ما مکن که چنین جام، جم نداشت
حال خونین دلان، که گوید باز
وز فلک، خون جم که جوید باز
کی بود در زمانه وفا، جام می بیار
تا من حکایت جم و کاووس کی کنم
گفتم ای مسندجم، جام جهانبینت کو
گفت: افسوس که آن دولت بیدار بخفت
برای بازیابی دولت بیداری که حافظ افسوس آن را دارد، باید فرهنگ ایران زمین را از فراموشی به در آوریم. در لابلای آثار ادبی و آیینی، آنچه را غیر ندانست، دریابیم و به کار بندیم. فرهنگ مادی را شاید بتوان به موزه سپرد، اما فرهنگ معنوی را نمی توان!
چه نمونه ای روشنتر از این، که جهان اول با چنگ و دندان از میراث خود نگهبانی می کند و درس می گیرد و ما...
در پایان یک بار دیگر یادآور می شود که هدف از نگارش این کتاب ایجاد موازانه و تعادلی است در برابر بررسی هایی که دچار مطلق نگری بوده اند و زمینه های اعم از جامعه شناسی جغرافیای تاریخی و مسائل اجتناب پذیر را آنسان که باید و شاید، نکاویده اند. همچنین آسیب شناسی گونه های حکومت و کشورداری، به شیوه ای واقع بینانه و بی طرفانه در دستور کار بوده است. آشکار است که کل این پژوهش، دیباچه ای است کوچک بر کتاب های بزرگ و ارزنده ای که در آینده به دست پژوهندگان ایران دوست، نوشته خواهد شد.
ایدون باد.
پادشاهی در استوره و تاریخ ایران
به خامه : استاد امید عطایی فرد
شاهنامه پژوه، پژوهشگر برجسته تاریخ و فرهنگ ایران :
"کتابی سراسر پاسخ به دشمنان ایران باستان و روشنگری درباره کشورداری شاهان بزرگ با این گفتارها: شاه استوره ای (فلسفه پادشاهی و نقش استوره ها) آیینهای شاهانه (آداب و تشریفات حکومتی) شاه و شهریاری (شیوه های کشورداری) فره ی کیانی (شرط لازم برای پادشاهی) شاه و موبد (موازنه ی قدرت میان دین و دولت) شاه و سپهبد (پرهیز سپاه از سیاست) شاه و شهبانو (سازندگی زنان همپای مردان) شاه و شاهزاده (آمادگی برای رسیدن به فرمانروایی) شاه و مردم (چالشهای رابطه ی دوجانبه) موضوع كتاب » پادشاهى در اسطوره و تاریخ ایران« این است كه من نشان دادم چگونه دولت در ایران شكل گرفت و چرا نظام پادشاهى در ایران پدید آمد و ریشه دواند و قرنها تداوم یافت؛ به این مسأله هم پرداختم كه چرا در ایران نظام جمهورى نتوانست شكل بگیرد و رشد كند. به این نكته مهم اشاره دارم كه در جهان باستان در كشورهاى بزرگ و پهناورى مثل ایران نظام پادشاهى، شكل تكامل یافته جمهورى بوده است. یعنى هر چقدر كشورى كوچكتر با جمعیت كمتر تشكیل مىشده، پیاده كردن نظام جمهورى آسانتر بوده است. اما در كشورى مثل ایران با آن وسعت محال بود كه نظامى غیر از پادشاهى مستقر بشود. فلسفه نظام پادشاهى در ایران قدیم به این صورت بوده كه كسى به پادشاهى مىرسید كه تا حد مقدور انسانى كامل، خودساخته و خداباور و... باشد؛ به علم كشوردارى و سیاست مسلط باشد؛ فنون مردمدارى و فنون نظامى را بلد باشد. همچنین از دید اسطورهاى هم در این كتاب به مباحث فوق پرداختهام كه شاه از نظر اسطوره شناسى، نماد خورشید بوده و در ادبیات عارفانه و صوفیانه ما هم، به قطب و مراد خود لقب شاه میدادند"
تهران - انتشارات عطایی - تلفن :66965107-66965108