۱۳۹۳ اسفند ۲۳, شنبه

در اوج شکوه ایران باستان؛ شاهنشاهی باشکوه ساسانی (1)

در ایران پیش از اسلام، دکانی (بمعنی سکو و بلندی) می ساختند و در روزهای مشخص شده ای، شاهنشاه ایران با اسب به آن مکان میرفت تا همه دادخواهان که در صحرا گرد آمده بودند را ببیند و داد هر یک را بداند و بشنود. انگیزه این بود که اگر پادشاه پشت پرده باشد، صاحب منصبان و ستمکاران، به ناتوانان اجازه صحبت ندهند و آنها را از دادخواهی بازدارند. 
شاهنشاه دستور میداد که دادخواهان در روز موعود جامه سرخ پوشند تا از دیگران تشخیص داده شوند. همچنین دیگران و صاحب منصبان حق ندارند جامه سرخ بپوشند، تا شاه، دادخواهان را دریابد. شاهنشاه سوار بر اسب یا پیل در بلندی نظاره گر بود و دادخواهان را یک به یک میخواند تا حال خود را گویند.
با وجود دستگاه قضاوت در سرزمین شاهنشاهی ایران، این روز مشخص نیز جایگاه خود را داشت تا شاه آسوده دلی پیدا کند که حق زیر پا گذاشته نمیشود و پیشامدی از دیدگاه شاهنشاه پوشیده نگردیده است.

رسم بر این بود که در روزهایی همایون چون مهرگان و نوروز، پادشاه در میان مردم پدیدار میگشت برای شنیدن بانگ دادخواهان. اگرچه مردم از پیش آگاه بودند اما باز به دستور شاه در شهر اعلام میکردند و صاحبان کارها، حق نداشتند زیردستان را در این روز خاص به کار گمارند. همچنین اعلام میکردند که اگر زورگویی، شخصی را از رفتن به این مراسم باز دارد، شاهنشاه ایران از او بیزار است و مورد پیگرد حکومت قرار میگیرد.

پس شاه در چنین روزی پای سخن مردمان کوچه و بازار می نشست و داستانها و درد دلهای آن را میشنید. اگر شخصی نسبت به شاهنشاه، شیون وناله ای داشت، شاهنشاه تاج را از سر برمیداشت و از تخت پایین می آمد و دوزانو برابر موبد موبدان و قاضی کل قرار میگرفت و میگفت: پیش از رسیدگی به شکایت دیگران، نخست به دادخواهی این مرد که از شخص شاه شکایت دارد رسیدگی کن و دمی پشتیبانی و هواخواهی از من نکن و داوری را به کمال برسان.

بار دیگر به خواست شاهنشاه ندا سر میدادند: آنها که ناله ای نسبت به شاهنشاه دارند، یکسو بنشینند تا نخست به دادخواهی آنان رسیدگی شود.
شاه رو به موبد موبدان میگوید: در پیش یزدان، گناه و اشتباه پادشاهان بزرگتر است. وظیفه پادشاه است که به داد، دادخواهان رسد و حق آنها را از ستمکاران گیرد. چون شاه بیدادگر باشد، لشکر و دستگاه حکومت بیدادگر شود و یزدان را فراموش کنند، زمین و آسمان و نعمت های بی حد یزدان پاک را فراموش کنند و چنین زمانی است که خشم پادشاه گردون فرا رسد. شاهنشاه رو به سوی موبد گوید: هشیار باش ای موبد یزدان شناس که حق این دادخواهان را بستانی و در این زمان از من طرفداری نکنی. اگر در داوری میان این دادخواهان و من، حق را فراموش کنی و از من جانبداری کنی، در روز موعود و پیش یزدان پاک، من گناه خود را به تو حواله دهم و به گردن تو بیندازم.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر